سطح رفاه و مقايسه تاريخي
سهراب دلانگيزان
اينكه بتوان شرايط اقتصادي در دو زمان متفاوت را كه فاصله بين آنها به حدود نيم قرن ميرسد، مقايسه كرد و بعد از آن نيز نتيجه گرفت كدام بهتر بوده، در حالت معمول امكانپذير نيست، مگر اينكه بتوان ميزان انتظار اجتماعي از حد رفاه را تعريف كرده و پس از موجوديت رفاه را به آن انتظارات تقسيم كرده يا نسبت به آن بسنجيم. در اين صورت است كه ميتوان دو سال يا دو دهه يا به صورت كلي دو زمان متفاوت را از نظر اقتصادي با يكديگر مقايسه كرد. چرا نميتوان مقايسه بدون سنجش واحدهاي مربوط به رفاه داشت؟ به اين علت كه در طول نيم قرن تكنولوژي تغييرات زيادي كرده كه بر هزينه توليد كالاها اثرگذاشته و آنها را كاهش داده است. بسياري از كالاهايي كه در سبد خانوارها نبوده در اين مدت به سبد مصرفي خانوادهها وارد شده است. اصلاحات جدي نيز در اين مدت رخ داده است. به عنوان مثال 50 سال گذشته كامپيوتر، تلفن همراه را راههاي ارتباطي كه هماكنون وجود دارد، وجود نداشته است. قاعدتا در اين مدت و در ابتدا بايد رفاه مورد انتظار براي متوسط جامعه را برآورد كرد و پس از آن با رفاه متوسط جامعه در سالهاي اخير مقايسه كرد. پس از آن ميتوان وضعيت اقتصادي جامعه در دو زمان متفاوت را با دو رفاه مورد انتظار متوسط اندازهگيري شده مقايسه كرد. در اين صورت شايد بتوان به نتيجه قابل استنادي دست يافت. به عنوان مثال در نيم قرن گذشته دسترسي افراد به آب آشاميدني، برق و گاز محدود بوده اما در همان سالها انتظارات براي رفاه نيز محدود بوده؛ اين در حالي است كه در حال حاضر تمام موارد گفته شده جزو امكانات اوليه براي زندگي است. نمونه اين را ميتوان در موزهها و كاخهاي كشور نيز مشاهده كرد. به عنوان مثال خانههاي لاكچري در كشور چندين برابر كاخهاي تاريخي امكانات رفاهي دارند.
اين امر نشان ميدهد كه سطح انتظارات رفاهي در گذشته حتي براي كاخهاي تاريخي نيز محدود بوده بنابراين مقايسه دو سال كه فاصله زماني حدود نيم قرني با يكديگر دارند، بدون درنظر گرفتن موارد اينچنيني تقريبا نشدني است. قاعدتا موضوع مقايسه وضعيت معيشتي افراد در سالهايي كه فاصله زماني زيادي دارند، نسبي است و نميتوان به صورت مطلق آنها را با يكديگر مقايسه كرد و برايشان نسخه پيچيد، بلكه لازم است برايشان يك متوسط همواره شده سطح رفاه درنظر گرفت و آنها را با يكديگر مقايسه كرد.
موضوع مهم ديگر، پيشرفت تكنولوژي است. اين موضوع ميتواند متوسط سطح رفاه را ارتقا دهد. البته در اينجا ميبايست به چند نكته اشاره كرد كه با يكديگر قابل قياس هستند، به عنوان مثال رشد اقتصادي براساس يك پايهاي تعريف ميشود؛ در سالهاي 1338 تا 1349 نرخ رشد اقتصادي كشور بالاي 10درصد و نرخ تورم نيز پايين بوده است. در اينجا ميتوان اذعان داشت كه وضعيت اقتصادي خوبي داشتيم و اين دوره طلايي بوده است. برنامهها، تصميمگيريهاي اقتصادي و مديريت جامعه به گونهاي بوده كه در اين مدت نرخ رشد اقتصادي بالاتر از 10درصد در كل دوره بوده است. اين را ميتوان نشاندهنده مديريت اقتصادي دانست. اما از نظر مطلق نميتوان مقايسهاي بين اعداد اقتصادي بدون درنظر گرفتن ساير شاخصها داشت.